ایربادهای بی‌سیم هوش مصنوعی Oso

من ایرباد بی‌سیم را دوست دارم چون عاشق موسیقی هستم. خیلی ساده است؛ موسیقی وجود دارد و من می‌خواهم به آن گوش کنم، و ایرباد بی‌سیم وسیله‌ای است که مرا به چیزی که دوست دارم می‌رساند. مشکل حل شد. شما نمی‌بینید، اما من همین حالا با غرور دست‌هایم را می‌تکانم مثل یک ریاضی‌دان که گچ را روی تخته‌سیاه می‌گذارد. بین من و ایربادها نوعی همزیستی وجود دارد. یک سادگی. عرضه و تقاضایی آن‌قدر بنیادی که در دنیای گجت‌ها مثل یک قانون طبیعت احساس می‌شود.

اما با تمام علاقه‌ای که به صدای بی‌سیم دارم، دلایلی برای دوست داشتن ایربادها وجود دارد که تا حالا به ذهنم خطور نکرده بود. برای مثال، بهره‌وری. هیچ‌وقت به ذهنم نرسیده بود که ایرباد بی‌سیم بتواند مرا به یک «ماشین مغزی سرمایه‌دارانه» تبدیل کند، هرچقدر هم که کارفرماها آرزوی آن را داشته باشند. یا اینکه از آن‌ها برای «یادآوری همه چیز» و/یا «دانستن همه چیز» استفاده کنم. من شخصاً دوست دارم وقتی صداهای جالب پخش می‌کنند، اما فکر کنم تبدیل شدن به یک خدای فناورانه همه‌چیزدان هم می‌تواند باحال باشد. همچنین هیچ‌وقت به ذهنم نرسیده بود از آن‌ها به‌عنوان ابزاری برای ضبط تمام مکالماتی که در زندگی‌ام دارم (بدون اینکه به کسی بگویم) استفاده کنم — احتمالاً چون خبرچین نیستم. اما این عصر هوش مصنوعی است و شاید من به‌اندازه کافی بزرگ فکر نمی‌کنم؛ شاید باید ذهنم را گسترش دهم؛ شاید وقتش رسیده آینده‌ام را بهینه‌سازی کنم، داداش.

برای اینکه دیدگاهم را نسبت به امکانات ایربادهای بی‌سیم در عصر AI باز کنم، یک جفت ایرباد از برندی به نام Oso در گوش‌هایم گذاشتم. این ایربادهای ۱۷۰ دلاری هوش مصنوعی از طریق کیک‌استارتر سرمایه‌ جمع کرده بودند و وعده چیزهای بزرگی می‌دادند. نکات بازاریابی شامل «انقلاب در بهره‌وری، یک مکالمه در هر بار» و «همه چیز را به خاطر بسپار، همه چیز را بدان» بود. و من فقط می‌خواستم یک پادکست خبری آرام توضیح بدهد که دنیا چقدر به‌هم ریخته است!

برای باز کردن مسیر به سوی نسخه‌ای بهره‌ورتر از خودم، ایربادهای Oso روی استفاده از ChatGPT از طریق فضای ابری تمرکز کرده‌اند. اصلی‌ترین قابلیت آن‌ها به نظر می‌رسد «رونویسی» باشد. در واقع، با یک اپلیکیشن همراه، می‌توانید از ایربادهای Oso استفاده کنید تا به محیط اطراف گوش دهند و سپس آن مکالمه، ارائه یا ویدیوی یوتیوب را در فضای ابری توسط AI رونویسی کنند. این‌که AI بتواند رونویسی کند چیز جدیدی نیست، اما شاید قرار دادن آن در ایرباد بی‌سیم رویکرد نسبتاً تازه‌ای باشد؟ من در یک نشست خبری از این ایربادها استفاده کردم و آن‌ها عملکرد نسبتاً خوبی داشتند، حتی با وجود اینکه ارائه‌دهندگان انگلیسی‌زبان بومی نبودند و صدای میکروفونشان ایده‌آل نبود. همچنین می‌توانید از آن برای ضبط جلسات مجازی و تماس‌ها استفاده کنید.

من یک تماس تلفنی با ایربادهای Oso داشتم و بخشی از آن را رونویسی کردم. هرچند رونویسی خوب انجام شد، اما تجربه فرد مقابل ایده‌آل نبود. به گفته او، این ایربادها صدای محیط زیادی را ضبط می‌کنند—او توانست صدای جابه‌جا کردن لیوان‌ها در آشپزخانه دفتر، صدای آسانسور و مکالمه تلفنی فردی در فاصله شش متری را بشنود. از یک طرف، این خوب است چون چیزی را هنگام ضبط از دست نمی‌دهد، اما برای فرد مقابل تجربه‌ای به‌شدت حواس‌پرت‌کننده است. این موضوع عجیب است چون این ایربادها به‌عنوان مجهز به «میکروفون‌های دوبل با ENC» معرفی شده‌اند. ENC مخفف «حذف نویز محیطی» است (نه ANC). نمی‌دانم Oso دقیقاً کدام نویز محیطی را حذف می‌کند، اما مطمئناً علاقه‌ای به حذف نویزهای دفتر من نداشت.

یکی دیگر از پایه‌های اصلی ایربادهای Oso استفاده از آن‌ها به‌عنوان دستیار صوتی مبتنی بر ChatGPT است. باز هم ایده جدیدی نیست؛ ایربادهای برند Nothing اولین بودند که سال گذشته ادغام ChatGPT را معرفی کردند. من آن ویژگی را تست کردم و هرچند در تئوری می‌تواند مفید باشد، اما در استفاده واقعی (مثل فهمیدن اینکه کجا غذا بخورم یا نتیجه بازی Knicks چیست) چندان تحت‌تأثیر قرار نگرفتم. مشتاق بودم ببینم امسال تجربه‌ام با ChatGPT تفاوتی دارد یا نه، اما متأسفانه ایربادهای Oso برنامه دیگری داشتند.

چون آیفون‌ها با هیچ چیزی که برچسب اپل نداشته باشد رابطه خوبی ندارند، اپلیکیشن Oso یک میانبر سیری پیشنهاد می‌دهد تا دستیار صوتی ایربادها فعال شود—که به‌طرز خنده‌داری «Judy» نامیده شده است. من طبق دستورالعمل اپ، این میانبر را اضافه کردم، اما وقتی خواستم با گفتن «Siri, Judy» فعالش کنم، با پیامی مواجه شدم که می‌گفت باید برای نسخه پریمیوم اپ (Laxis Pro) پول پرداخت کنم. نمی‌دانم این یک باگ است یا نه، اما اگر نباشد، ظاهراً هیچ‌کس نگفته بود رسیدن به مقام خدای بهره‌وری رایگان است—در این مورد با پرداخت دلار واقعی.

چیزهای عجیب دیگری هم درباره این ایربادها وجود دارد که هم بامزه و هم کاملاً بی‌فایده‌اند، و شاید بخش مورد علاقه من درباره Oso همین باشد. برای مثال، کیس شارژ آن‌ها یک صفحه‌نمایش دارد و آن صفحه یک صورت ربات بامزه نشان می‌دهد. این موضوع بلافاصله توجه من و همکارانم را جلب کرد چون (خب معلوم است) ربات بامزه است. متأسفانه هنوز نمی‌دانم هدف این صورت جز بامزه بودن چیست. چند قابلیت دیگر هم روی نمایشگر وجود دارد که به شما اجازه می‌دهد بعضی از کنترل‌های ایرباد یا پخش موسیقی مثل رد کردن آهنگ، پخش/توقف و تنظیم اکولایزر (راک، پاپ و غیره) را تغییر دهید. یک تایمر، یک اسلایدر صدا و یک صفحه تاریخ و ساعت هم دارد. همه این‌ها را می‌توانید مثل Tinder ورق بزنید. هیچ‌کدام لازم یا واقعاً مفید نیست، اما من عاشقش هستم. این‌ها همان فرم‌های عجیب دستگاه‌های کراودفاندینگ هستند که با وجود غیرعملی بودن، یکنواختی کپی‌های AirPods را می‌شکنند.

حالا که درباره سخت‌افزار صحبت می‌کنیم، باید اشاره کنم به چیزهایی که اصلاً دوست ندارم. یکی از آن‌ها خود ایربادها هستند که نوک سیلیکونی ندارند و فقط یک بدنه است که قرار است در لاله گوش بنشیند (مثل AirPods 4). این طراحی عمدی است تا به شما امکان دهد صدای محیط را بشنوید و در استفاده طولانی راحت‌تر باشید، اما واقعاً افتضاح است. هیچ‌وقت احساس نمی‌کنم ایربادهای Oso محکم در گوشم قرار دارند و می‌دانم تنها کسی نیستم که این حس را دارد. این طراحی همچنین روی بدترین بخش آن‌ها تأثیر دارد: صدا.

این‌ها ایربادهایی نیستند که باید برای گوش دادن به موسیقی استفاده کنید. صدا تخت است و آن‌قدر هم بلند نیست، که با توجه به نشت صدای محیطی که گفتم مشکل‌ساز است. هیچ تنظیم اکولایزر پیش‌فرضی هم این مشکل را حل نمی‌کند. پخش موسیقی، هرچند با کنترل‌های لمسی روی کیس و EQ در نظر گرفته شده، کاملاً در درجه دوم اهمیت قرار دارد. اگر دنبال ایربادی هستید که هم برای رونویسی AI کار کند و هم برای گوش دادن روزانه به موسیقی، ناامید خواهید شد. این موضوع برای هر ایربادی بد است، اما وقتی قیمت ۱۷۰ دلاری را در نظر بگیریم، بدتر می‌شود.

و البته، عمر باتری هم متوسط است. Oso عمر ۶ ساعته برای پخش مداوم را ادعا می‌کند، که شاید بد نباشد تا وقتی متوجه شوید بیشتر ایربادهای هم‌رده ۶ ساعت با قابلیت ANC دارند. این ایربادها همان‌طور که گفتم ANC ندارند. اگر بتوانید صدای آن‌ها را تحمل کنید، کیس ۲۱ ساعت شارژ اضافه دارد.

شاید من از یک ایرباد کراودفاندینگ انتظار زیادی دارم، اما دست‌کم به من وعده یک ابزار مفید برای بهره‌وری داده شده بود. و شاید ضبط همه‌چیز در همه‌وقت، آزار دادن افراد با نشت نویز محیط، مواجه شدن با دیوار پرداخت غیرمنتظره، دعا کردن که ایربادهایم روی سکوی مترو از گوشم نیفتند، تلاش برای فهمیدن اینکه آیا صورت روی کیس از من ناراحت است یا نه، و شکست در استفاده از دستیار صوتی به نام Judy مرا به مهره‌ای کارآمد در ماشین بهره‌وری نزدیک‌تر می‌کند، و من هنوز نمی‌بینم. یا شاید ساده‌ترین توضیح بهترین باشد. شاید ایرباد بی‌سیم لازم نیست مرا فراتر ببرد—شاید نباید. شاید کافی است همان کاری را بکنند که همیشه می‌کردند: به گوشی وصل شوند و موسیقی واقعاً خوبی پخش کنند.